معرفی مذهب معتزله*
معتزله، فرقهای اسلامی است که در اواخر عصر اموی بوجود آمد و در عصر عباسیان شکوفا شد. این گروه کلامی از نظریههای فلسفههای وارداتی، برای فهم عقیدهی اسلامی تنها بر عقل تکیه میکند. نامهای مختلفی مانند: معتزله، قدریه، عدلیه، اهل عدل و توحید، مقتصده و وعیدیه بر این گروه کلامی نهادهاند.
تأسیس معتزله و شخصیتهای برجستهی آن:
-د انشمندان در مورد پیدایش اعتزال دیدگاههای متفاوتی دارند؛ اما در دو دیدگاه زیر با هم مشترک هستند:
- دیدگاه اول: اعتزال، در نتیجهی بحث و گفتگو در مسائل پیچیدهی دینی مانند چگونگی حکم مرتکب گناهان کبیره، پدید آمد. مقصود از«قدرت و توانایی» این است که آیا بنده توانایی بر انجام کارش را دارد یا نه؟ صاحبان این نظریه معتقدند که نام معتزله به چند دلیل زیر بر آنان نهاده شده است:
1- آنان با گفتن« منزلتی میان دو منزلت »[1] از مسلمانان کناره گرفتند.
2- آنها به معتزله شهرت یافتند، پس از اینکه «واصل بن عطاء» حلقهی درس حسن بصری را ترک کرد و حلقهی درس مخصوصی با شعار «منزلتی بین دو منزلت » را تشکیل داد؛ از این رو شیخ حسن بصری گفت: واصل از ما کناره گرفت.
3- یا علت نامگذاری آنان این بود که به وجوب کناره گرفتن از مرتکب گناهان کبیره و قطع رابطه با او باور داشتند.
- دیدگاه دوم: اعتزال و کناره گیری با یک انگیزهی سیاسی بوجود آمد، زیرا معتزله از پیروان حضرت علی ( رض) بودند و از امام حسن ( رض) دوری گزیدند؛ هنگامی که به نفع معاویه کناره گیری نمود یا این که آنان میان پیروان علی (رض) و معاویه موضعی بی طرفانه داشتند و از این گروه دوری گزیدند.
- اما قاضی عبدالجبار همدانی- مورِّخ معتزله - معتقد است که اعتزال، مذهبی جدید یا فرقهای غیر منتظره وناگهانی یا طائفه یا امری نو نیست؛ بلکه تنها فرقهای است که دنباله رو سنت پیامبر (ص) و یارانش میباشد و این نام به علت دوری آنان از بدی به آنها تعلق گرفته است. هم چنان که خدای متعال میفرماید: « وأعتزلكم وما تدعون»(مریم: 48) « و از شما و آنچه غیر خدا میپرستید، کناره گیری میکنم.» و نیز پیامبر(ص) میفرماید: « من اعتزل الشر سقط في الخير.»«هر کس از بدی دوری گزیند در مسیر نیکی قرار میگیرد.»
- در حقیقت پیدایش اعتزالٰ محصول تحول تاریخی اصول فکری و عقیدتی نشإت گرفته از بینش عقلی محض نسبت به متون دینی است و چنین دیدگاهی نتیجه تأثیرپذیری از فلسفهی یونانی و هندی و عقاید یهودیان و مسیحیان میباشد که در موضوع « ریشههای فکری و عقیدتی خواهیم دید.
- پیش از ظهور معتزله به عنوان یک فرقهی فکری توسط واصل بن عطاء، جدلی دینی و فکری وجود داشت که با موضوعاتی شروع شده بود که پایههای اولیهی اندیشهی معتزلی را تشکیل میداد. این موضوعات و شرح حال پیروانش را در موارد زیر خلاصه میکنیم:
- انسان مطلقاً آزاد و مختار است و تنها خودش اعمال خویش را میآفریند. این نظرمعبد جهنی است که با عبدالرحمن بن إشعث علیه عبدالملک بن مروان قیام کردند و حجاج پس از شکست نهضتش او را در سال 80 ه به قتل رساند.
- مخلوق بودن قرآن و نفی صفات از نظریههای جهم بن صفوان است. او در سال 128 ه بدست سلم بن احوز در مرو کشته شد.
- از جملهی افرادی که معتقد به نفی صفات بود، جعد بن درهم است که والی کوفه؛ خالد بن عبدالله قسری او را به قتل رسانید.
-پس از آن معتزله به مانند یک فرقهی فکری بدست واصل بن عطاء (80هـ ـ 131هـ) شاگرد شیخ حسن بصری ظهور کرد. سپس بعد از ابراز مقولهی منزلتی بین دو منزلت ( مرتکب گناهان کبیره نه مومن است و نه کافر و او در جهنم جاودان میماند هرگاه پیش از مرگ توبه نکند) از حلقهی درس استادش جدا شد. او در دوران عبدالملک بن مروان و هشام بن عبدالملک زیسته است و فرقهی معتزلیه که به او نسبت داده میشود، آن را واصلیه نیز مینامند.
- معتزله به خاطر تکیه بر عقل در فهم عقاید و بررسی عمیق و دقیق مسائل جزئی به گروههای متعددی تقسیم شدهاند؛ اما بر اصول پنجگانهی اعتقادی خویش – که بزودی بیان خواهیم کرد – توافق دارند و هر گروهی از این گروهها بدعت جدیدی آوردهاند که با آن از سایر فرقههای دیگر جدا میشوند و هریک از آنان به نام مؤسس خود نامگذاری شدهاند.
- معتزله در دوران خلفای عباسی در زمان مامون ظهور کرد؛ زیرا وی اعتزال را بواسطهی بشر مریسی و ثمامة بن اشرس و احمد بن ابی دؤاد - که یکی از سران بدعت اعتزال در زمان خود بود و در راس معتقدان به خلق قرآن و قاضی القضاة در زمان معتصم بود – پذیرفت.
- امام احمد بن حنبل به خاطر فتنهی اعتقاد به مخلوق بودن قرآن مورد امتحان قرار گرفت . وی اطاعت از اوامر مامون و اقرار به این بدعت را نپذیرفت، بنا بر این زندانی شد و مورد شکنجه و اذیت و آزار قرار گرفت و در زمان معتصم پس از وفات مامون او را با تازایانه زدند و به مدت دو سال و نیم در زندان ماند، سپس به منزلش برگردانده شد و در طول خلافت معتصم و پسرش واثق در خانه ماند.
- هنگامی که « متوکل » در سال 232ه خلافت را بر عهده گرفت، اهل سنت پیروز شد و او به امام احمد احترام گذاشت و دوران زمامداری معتزله و تلاش آنان برای تحمیل عقایدشان به زور به مدت 14 سال به پایان رسید.
- در دوران حکومت آل بویه در سال 334 ه در ایران روابط بین شیعه و معتزله محکم گردید و شأن و منزلت معتزله در سایهی این دولت بالا رفت و قاضی عبدالجبار رئیس معتزله را در عصر خود به عنوان قاضی برای دادگاه ری در سال 360 ه با فرمانی از جانب صاحب بن عباد وزیر مؤید الدوله در دولت آل بویه برگزید. مقریزی میگوید: مذهب اعتزال در سایهی دولت آل بویه در عراق و خراسان و ماوراء النهر گسترش یافت.
- از مشهورترین دانشمندان این دوره، شریف مرتضی است که ذهبی در بارهی وی میگوید: « او یکی از تیزهوشان و استادان متبحر امامی در کلام و اعتزال و ادب و شعر بود.»
- پس از آن نزدیک بود که اندیشهی اعتزال به عنوان فکری مستقل از بین رود؛ اما برخی از فرقهها اصولی از آن را به عنوان پایههای فکری خود برگزیدند.
- در عصر حاضر فکر اعتزال بدست برخی از نویسندگان و اندیشمندان که نمایندهی مکتب عقلانی جدید هستند احیا شده است.
-از بارزترین اندیشمندان معتزله از زمان تأسیس آن توسط واصل بن عطاء تا فروپاشی و آمیختن اصول فکری آن در مذاهب دیگر عبارتند از:
1- أبو الهذيل حمدان بن الهذيل العلاف (135 ـ226 هـ): او غلام عبدالقیس و شیخ معتزله و اهل مناظره بود. وی اعتزال را از عثمان بن خالد طویل شاگرد واصل بن عطاء یاد گرفت. او کتابهای زیادی از فلاسفه را مطالعه نمود و سخنانشان را با کلام معتزله در هم آمیخت و از ارسطو و انبادقلیس از فیلسوفان یونان تأثیر پذیرفت. وی میگوید: «خدا دانا و توانا است و دانایی و توانایی او ذاتی است .... »( الفرق بین الفرق؛ بغدادی ص 76 ). این گروه، هذیلیه نامیده میشود.
2- إبراهيم بن يسار بنهانئ النظام (متوفاي سال 231هـ): وی در اصل بر آیین برهمایی بود و همچنین مانند سایر معتزلیان از فلسفهی یونانی تأثیر پذیرفت و بر این باور بود که متولدات (اصطلاحی کلامی است به معنی پدید آوردن کاری به وسیلهی کاری دیگر) از افعال خدای متعال است. این گروه نظامیه نامیده میشود.
3- بشر بن المعتمر (متوفاي سال 226 هـ): وی از علمای فرقهی معتزله بود. بشر نظریهی تولد[2] و افراط در آن را مطرح کرد و گفت: تمامی اعمال متولده در حوزهی فعل انسان است؛ پس درست است که بگوییم انسان خود، رنگها و طعمها و دیدنیها و بوها را پدید میآورد. این گروه بشریه نامیده میشود.
4- معمر بن عباد السلمي (متوفاي سال 220 هـ): او از بزرگترین علمای قدریه است و در تحقیق و بررسی نظریهی نفی صفات و نفی قدر، خیر و شر آن از جانب خدا، حیرت انگیز بود. پیروان این گروه، معمریه نامیده میشوند.
5- عيسى بن صبيح دارای کنیهی أبي موسى ملقب به مردار (متوفاي سال 226هـ): وی مشهور به راهب معتزله است. او در تکفیر عموم امت و حتی برخی از معتزله افراط نمود. پیروان این فرقه، مرداریه نامیده شدهاند.
6- ثمامة بن أشرس النميري (متوفاي سال 213هـ): او در تدین ضعیف و عیاش و شهوت ران بود؛ با وجود این، اعتقاد داشت که هرگاه فاسق بدون توبه بمیرد در جهنم جاودان خواهد ماند. وی در حال حیاتش معتقد به منزلتی بین دو منزلت بود. نمیری در زمان مامون و معتصم و واثق رهبری قدریه را برعهده داشت. گویند که او مامون را فریفت و ایشان را به اعتزال دعوت نمود. گروهش ثمامیه نامیده میشود.
7- عمرو بن بحر: أبو عثمان الجاحظ (متوفاي سال 256هـ) از نویسندگان بزرگ معتزله و کارشناسان کتابهای فلاسفه بود. به خاطر بلاغتش در نگارش ادبی توانست، افکار اعتزالی خویش را در نوشتههایش مانند«البیان و التبیین» بگنجاند، آن گونه که سم در چربی نهان میشود. پیروانش را جاحظیه نامیدهاند.
8- أبو الحسين بن أبي عمر الخياط (متوفاي سال 300هـ): وی اهل بغداد بود و بدعتی که با آن شهرت یافت، این بود که اعتقاد داشت: معدوم، جسم است و شیء معدوم پیش از وجودش جسم است. این نظریه بیانگر قدیمیبودن عالم است و برخلاف عقیدهی تمام معتزله میباشد. پیروان این فرقه، خیاطیه نامیده میشوند.
9- قاضي عبد الجبار بن أحمد بن عبد الجبارهمداني (متوفاي سال 414هـ):او از آخرین علمای معتزله و قاضی القضات ری و از بزرگترین استادان معتزله در عصر خویش است.او تاریخ معتزله را نوشت و پایهها و اصول فکری و عقیدتی آنان را وضع کرد.
اصول و افکار معتزله:
-معتزله در آغاز ظهورش، دو ایده را با خود آورد:
1- اعتقاد به اینکه: انسان در هر کاری که انجام میدهد، به طور کلی مختار است و او خود اعمالش را میآفریند؛ به همین دلیل مکلف است. از برجسته ترین افرادی که چنین نظریهای را مطرح نمود، غیلان دمشقی بود که در دوران عمر بن عبدالعزیز مردم را به پذیرش گفتهی خویش دعوت کرد و تا دوران هشام بن عبدالملک به تبلیغ نظریه اش ادامه داد و بدین سبب هشام او را به قتل رسانید.
2- آنان معتقد بودند که مرتکب گناه کبیره، نه مؤمن است و نه کافر، بلکه فاسق است و این منزلتی بین دو منزلت است. این حال او در دنیا است؛ اما در آخرت او وارد بهشت نمیشود؛ زیرا وی عمل بهشتیان را انجام نداده است، بلکه او برای همیشه در جهنم جاودان خواهد ماند. ولی به هر حال هیچ اشکالی ندارد او را مسلمان بنامیم، به اعتبار این که او اسلام خود را آشکار میکند و شهادتین را به زبان میآورد؛ اما مؤمن نامیده نمیشود.
-معتزله مذهب خود را در پنج اصل بیان نمودند:
1- توحید.
2- عدل.
3- وعد و وعید
4- منزلتی بین دو منزلت.
5- امر به کار نیک و نهی از کار بد.
- توحید: خلاصهی نظر ایشان این است که خدای متعال از شبیه و مانند پاک و منزه است(ليس كمثله شيء)و هیچ کس توانایی مقابله و منازعه با او را ندارد و اوضاع و شرایطی که بر مردم میگذرد شامل حال او نمیشود. این نظریه حق است؛ اما آنها از آن نتایج باطلی را استنباط کردند: و از جمله آن، این است که رؤیت خدای متعال به سبب نفی صفات از او غیر ممکن است. آنان معتقدند که صفات چیزی جز ذات او نیست؛ بدین سبب آنها از کسانی به شمار میروند که صفات را نفی میکنند و بر همین اساس میگویند: قرآن مخلوق خدای سبحان و متعال است؛ زیرا صفت کلام را از خداوند نفی میکنند.
- عدل: مفهوم عدل از دیدگاه آنان، این است که خداوند، خالق اعمال بندگان نیست و او فساد را دوست ندارد، بلکه بندگان کاری را انجام میدهند که به آن امر شدهاند و با قدرتی که خدا به آن عطا فرموده و در وجودشان نهاده است از کاری دست میکشند که از آن نهی شدهاند و خدا تنها به چیزی امر میکند که میخواهد و از چیزی نهی میکند که دوست ندارد و خدا دوستدار هر نیکی است که به آن فرمان داده و از هر بدی که از آن نهی فرموده بیزار است. او انسانها را به چیزی وادار نمیکند که نمیتوانند و از آنان چیزی را نمیخواهد که توانایی انجامش را ندارند. این نطریه آنان به خاطر این است که آنها ارادهی کونی خدای متعال و ارادهی شرعی وی را باهم درآمیختهاند و تفاوتی بین آنها قائل نیستند.
- وعد و وعید: یعنی خداوند پاداش نیکوکار را به خاطر نیکی و کیفر بدکار را بخاطر بدی به وی میدهد و مرتکب گناه کبیره را مگر در صورت توبه، نمیبخشد.
- منزلتی بین دو منزلت: مقصود از آن، این است که مرتکب گناه کبیره در منزلتی میان ایمان و کفر قرار دارد، او نه مؤمن است و نه کافر. این نظریه را واصل بن عطاء شیخ معتزله بیان نمود.
- امر به کار نیک و نهی از کار بد: آنها این امر را برای نشر و توسعهی دعوت به اسلام و هدایت گمراهان و راهنمایی منحرفان، به اندازه توان اشخاص، واجب اعلام کردهاند. به شیوهای که سخنران با بیان خود و عالم با علمش و صاحب قدرت با قدرتش امر به معروف و نهی از منکر نماید. با توجه به حقیقت دانستن این اصل، آنها میگویند که قیام علیه حاکم واجب است به شرطی که مخالفت و سرپیچی کند و از حق روی گرداند.
- یکی از اصول کلی معتزله در استدلال و اثبات عقایدشان، تکیه بر عقل است. حسن و قبح ذاتی چیزها، از آثار توجهشان به عقل در شناخت حقایق اشیاء و فهم عقاید میباشد. آنان همچنان که در کتاب ملل و نحل شهرستانی آمده است، میگویند: «همهی علوم بالفعل قابل درک و معقول و از دیدگاه عقل واجب است و شکر صاحب نعمت پیش از ارسال پیامبران و شنیدن از طریق آنها واجب میباشد و خوبی و زشتی دو صفت ذاتی برای آنها است.»
- آنها به سبب تاکید و اعتمادشان به عقل، صفاتی مانند استواء و قرار گرفتن خدا بر عرش، دست و چشم و صفاتی مانند محبت و رضایت و خشم و غضب را طوری تأویل میکنند که باعقلهایشان تناسب داشته باشد. البته معتزله تمام صفات را نفی میکنند.
- همچنین آنها به خاطر اهمیت دادن به عقل، به بزرگان صحابه طعنه میزنند و از آنان بدگویی میکنند و آنها را دروغگو مینامند. برای نمونه واصل بن عطاء گمان میکند که یکی از دو گروه درگیر در جنگ جمل فاسق هستند، یا علي بن أبي طالب وعمار بن ياسر وحسن وحسين وأبي أيوب الأنصاري یا گروه عائشة و زبير. آنها شهادت این اصحاب را مردود میدانند و میگویند: شهادتشان پذیرفتنی نیست.
- تنها علت اختلاف معتزله در میان خودشان و تعدد فرقههای آنان، تکیه بر عقل و دوری آنها از نصوص صحیح کتاب و سنت و پیروی نکردن آنها بدون تحقیق و مطالعه و بررسی است و اصلی که در این مورد به آن استناد میکنند این است که: «هر مکلفی بر اساس نتایج اجتهادش در اصول دین مسؤول است.» پس طبق مذهب آنها کافی است که دانش آموزی با استادش در موضوعی اختلاف داشته باشد و خود فرقهای جداگانه پدید آورد. همهی فرقههایی که قبلاً بیان نمودیم، نتیجهی اختلاف شاگردان با استادانشان بوده است...
- بدین ترتیب میبینیم که معتزله، دین را به مجموعهای از مسائل عقلی و براهین منطقی تبدیل نمودهاند؛ زیرا از یک سو به طور عام از فلسفهی یونانی و از دیگر سو به طور خاص از منطق صوری تأثیر پذیرفتهاند.
- علمای اسلام، آرا و نظریات معتزله ار در عصرشان تکذیب کردهاند. از جمله این علما ابو الحسن اشعری است که از آنان بود، سپس از آنان جدا شد و عقایدشان را بر اساس اسلوب معتزله در جدل و مناظره رد نمود. پس از وی امام احمد بن حنبل آمد که با آتش فتنهی مربوط به خلق قرآن از سوی آنان سوخت و در برابر این فتنه با دوراندیشی و شجاعتی بی نظیر ایستاد.
- ابن تیمیه در کتاب ارزشمند خود «درء تعارض العقل و النقل» با برهانی قوی و اسلوبی ماهرانه، آرا و افکارشان را تک تک بررسی و موشکافی میکند و پاسخی کوبنده و ساکت کننده به آنها میدهد و روشن میکند که عقل صریح غیر ممکن است که با نقل صحیح مخالف باشد.
- در این بحث و بررسی چندین بار ذکر میکند که معتزله در تعاملشان با نصوص وحی بر عقل تاکید میورزند؛ طوری که شخص گمان میکند که اسلام ضد عقل است و تلاش میکند از آن دفاع نماید. در حالی که دعوت اسلام به تفکر در آفرینش آسمانها و زمین و تاکید بر به کارگیری عقل در کشف خیر و شر و موارد دیگر، این گمان را رد میکند. همین امر « عقاد » را به نوشتن کتابی با عنوان « تفکر فریضهای اسلامی» وامیدارد. بدین سبب یکی از انحرافات معتزله، به کارگیری عقل در جهت و عرصهای نامناسب مانند امور غیبی است که خارج از حواس است و با عقل نمیتوان آن را مورد ارزیابی قرار داد. معتزلیها موضوعات و مسائلی را بر پایهی مقدماتی معین مطرح میکنند و نتایجی نادرست را از آن بدست میآورند.. مانند نفی صفات از خدای متعال با توجه به این فرموده: (ليس كمثله شيء). اما حقیقت این است که صفاتی را که خدای سبحان و متعال برای خود ثابت کرده، از او نفی نشود و مقصود و مفهوم آیه این است که صفات خدای متعال با صفات مخلوقات شباهت ندارد.
ضوابط و شروطی که علما برای به کارگیری عقل معین کردهاند عبارتند از:
- با نصوص صحیح مخالفت نداشته باشد.
- عقل در عرصهی امور غیبی به کار گرفته نشود؛ زیرا تنها منبع و مرجع صحیح برای شناخت آن وحی است.
- در امور توقیفی که حکمتش واضح و روشن نیست، نقل بر عقل مقدم است.
بدون شک، احترام اسلام به عقل و تشویق آن به نظر و فکر در آسمانها و زمین و ... موجب آن نمیشود که عقل را بر نصوص شرعی صحیح مقدم بدانیم، خصوصاً به این علت که عقلها متغیر و مختلف هستند و از عوامل زیادی تأثیر میپذیرند؛ به طوری که عقلها را چنان متحول میسازند که شایستگی و صلاحیت آن را پیدا نمیکند که در همه امور یک حکمی کلی بیان نماید. معلوم است که منابع شناخت در اندیشهی اسلامی از موارد زیر بوجود میآید:
1- حواس: میدان و عرصهی کاری آن امور ملموس و حسی از موجودات است.
2- عقل: این ابزار شناخت از راه حواس و معلوماتی تقویت و پشتیبانی میشود که مشاهده و آزمودنش، ممکن است. به طور کلی دستاوردهای عقلی بر فرهنگ فرد و جامعه و عوامل مؤثر دیگر استوار است.
3- وحی از کتاب و سنت: یگانه منبع صحیح امور غیبی و مواردی است که حواس نمیتواند آن را درک کند و خداوند آن را در سرای آخرت مهیا نموده و پیامبرانش را به خاطر آن فرستاده است...
با توجه به آنچه گذشت روشن میشود که در تعامل با نصوص شرعی، عقل و نقل، هر یک در حوزهی مخصوص خود و با شروطی که علما مشخص نمودهاند مکمل یکدیگرند.
ریشههای فکری و عقیدتی
-روایتی وجود دارد که فکر معتزلیان را در نفی صفات به اصول فلسفی یهودیان بر میگرداند. «جعد بن درهم« فکرش را از «ابان بن سمعان» و ابان از «طالوت» و او از داییاش «لبید بن أعصم یهودی» گرفته است.
و گفته شده که: مناظرات جهم بن صفوان با فرقهی « سمنیه » - فرقهای هندی که به تناسخ[3] باور دارد – منجر به شک انداختن در دین جهم بن صفوان و پیدایش نظریهی نفی صفات گردید.
- اندیشه و گفتههای « یوحنا دمشقی» منشأ ومنبعی از منابع فکر اعتزالی به شمار میآید؛ زیرا وی قاطعانه با نفی صفات ازلی، آزادی ارادهی انسان را ثابت میکند.
- نفی قدر از دیدگاه معتزله ابتدا از سوی جهنی و غیلان دمشقی عنوان شد و گفته میشود که آنها آن را از یک مسیحی به نام ابو یونس سنسویه یاد گرفتند و عمرو بن عبید دوست واصل بن عطا، نظریهی نفی قدر را از معبد جهنی آموخت.
- معتزله در موضوع ذات و صفات از فیلسوفان یونانی تأثیر پذیرفت. به عنوان مثال از عقیدهی «انبادقلیس» فیلسوف یونانی که میگوید: « آفرینندهی متعال نه تنها ذاتش همیشه بوده؛ بلکه او علم و ارادهی محض و جود و عزت و قدرت و عدل و خیر و حق است و هیچ کس را در این نامها قوی نمیدانیم و تنها او همهی اینها است. ( الملل و النحل ج 2/ ص58)
ارسطو در برخی از کتابهایش میگوید: « آفریننده سراسر وجودش، علم و قدرت و حیات و بینایی است.»
«علّاف» یکی از علمای معتزله این افکار را ـ از فیلسوفان یونانی – آموخت. وی میگوید: « یقیناً خداوند با علم خود داناست و علمش همان ذات اوست و با قدرت خویش توانا است و قدرتش ذات او است و با حیات خود زنده است و حیاتش همان ذات او است.»
- « نظام» نظریهی «ابطال جزء تجزیه ناپذیر» را از فیلسوفان ملحد یاد گرفت و سپس نظریهی جهش را بر اساس آن بنا نهاد. وی معتقد است که امکان دارد ماده در مکان (أ) باشد. سپس به مکان (ج) برود، بدون آن که از مکان (ب) بگذرد. نظریهی وی از شگفتیهای او است، به طوری که گفتهاند: « نظریهی جهش نظام و کسب اشعری از شگفتیهای دنیا است.»
- احمد بن خابط و فضل حدثی از پیروان نظام، کتابهای فیلسوفان را مطالعه نمودهاند و اندیشهی فلسفی را با اندیشهی مسیحیت و هندی آمیختهاند و به نتایج زیر رسیدهاند:
1- مسیح همان کسی است که در آخرت مردم را محاسبه میکند.
2- مسیح در قالب جسد مادی خود را نشان میدهد؛ اما در حقیقت همان کلمهی قدیمی است که به شکل مادی درآمده است.
3- پذیرفتن نظریهی تناسخ.
4- آنها هر روایتی را که در مورد رؤیت خدای متعال آمده است، به رؤیت عقل اول تأویل میکنند که همان اولین پدیدآورنده یا عقل فعالی است که به موجودات شکل میبخشد.
- علما بر تأثیر فلسفهی یونانی بر فکر معتزله که جاحظ آن را استوار ساخت، تاکید دارند. جاحظ از نویسندگان و اندیشمندان معتزله بود. وی بسیاری از کتابهای فیلسوفان را مطالعه کرد و مذهب و آیین آنها را پذیرفت و آن را با افکار خود آمیخت و بسیاری از مقالاتشان را با عبارت و بیان بلیغ و رسای خود رواج داد.
- برخی از علما فکر معتزله را به ریشههای فکری و عقیدتی رایج در عراق – زیرا معتزله در آنجا پدید آمد – نسبت میدهند. جایی که در آنجا چندین فرقه که به طوائف مختلف مرتبط میشوند، زندگی میکنند.بعضی آنها به نژادهای مختلف مانند کلدانیان، ایرانیان، مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان میرسند. اینان به اسلام گرویدند و اسلام را در پرتو دانستنیهای قدیمی و آثار فرهنگی و دینی پیشین خود فهمیدند.
اندیشهی اعتزالی نو
- برخی از نویسندگان و اندیشمندان در عصر حاضر سعی میکنند که تفکر معتزله را دوباره زنده نمایند، پس از این که با گذشت زمان محو شده یا نزدیک بود از بین رود.. این فکر را در قالبی جدید پایه ریزی کردند و نامهای جدیدی بر آن گذاشتند، مانند عقلانیت یا روشنفکری یا نوگرایی و احیا یا آزاد اندیشی یا تحول یا افکار معاصر یا جریان روشنفکری دینی یا چپ اسلامی..
- این حرکت یا جنبش فکری تأثیرپذیری از فکر عقلانی مادی غربی را تقویت کردند و کوشیدند که نصوص شرعی را متناسب با عقل انسانی تفسیر نمایند؛ از این رو به تأویل پناه بردند، هم چنان که پیش از آنان معتزله چنین کردند. سپس حرکت فکری معاصر در مراجع و منابع فکری شروع به اقتباس مطالبی نمودند که از نظرات آنها حمایت و پشتیبانی کند، پس خواسته و آرزوی خود را در افکار معتزله یافتند و در نتیجه معجزات مادی را انکار کردند. برای نمونه در تفسیر شیخ محمد عبده میبینیم که هلاکت اصحاب فیل را در اثر بیماری مسری سرخک یا آبله که پرندگان ابابیل آن را با خود حمل کردند، تفسیر میکند.
- مهمترین اصل معتزلیان که پیروان جدید و معاصر آنها بر اساس آن حرکت میکنند این است که میپندارند که عقل تنها راه رسیدن به حقیقت است و هرچند که آن یک حقیقت غیبی و شرعی باشد. به عبارت دیگر آنان هر عقیده و هر فکری را تحت فرمان عقل ناتوان بشری در میآورند.
- تلاش برای تغییر احکام شرعی که دارای نص یقینی از کتاب و سنت است، خطرناک ترین چیزی است که در دیدگاه اعتزالی وجود دارد. صاحبان این اندیشه میخواهند در مجازات مرتد و فریضهی جهاد و حدود و موضوع حجاب و تعدد زوجات و طلاق و ارث و مواردی دیگر تجدید نظر کنند و عقل را در همهی این امور حکمفرما نمایند. روشن است که عقلی که میخواهند آن را حاکمیت بخشند همان عقلی است که جهانبینی غربی در بارهی این مسایل در عصر حاضر میگوید.
الف- در کشورهای عربی:
- از جملهی دعوتگران اندیشهی اعتزالی جدید عبارتند از:
- سعد زعلول که زنان مصر را به کشف حجاب فراخواند.
- قاسم امین مؤلف کتاب «آزادی زن و زن روز».
- لطفی السید؛ استاد نسل جدید.
- طه حسین؛ پیشوای ادبیات عرب.
ب- در شبه قارهی هند:
- سر احمد خان: وی معتقد است که قرآن کریم اساس قانونگذاری است نه سنت نبوی. او ربای کم را در معاملات بازرگانی حلال اعلام کرد و کیفر سنگسار شدن و دشمنی را رد نمود و مشروع بودن جهاد قتال را برای نشر دین نفی کرد.
- سید امیر علی شاگرد سر احمد خان: وی ازدواج زن مسلمان با اهل کتاب و اختلاط بین زن و مرد را حلال اعلام کرد.
- از جملهی اندیشمندان لائیک که اصلاً به اسلام پای بند نیستند « زکی نجیب محمود » صاحب کتاب (الوضعیة المنطقیة ) پیرامون فلسفهی اثباتگرایی جدید است که هر امر غیبی را انکار میکند. وی گمان میکند که اعتزال بخشی از میراث ما است و باید آن را احیا کنیم و بر نسل جدید واجب است که به دیدگاه معتزله برای حل مشکلات کنونی پای بند باشند. (« تجديد الفكر العربي » ص 123)
- از جمله پیروان اعتزال جدید، احمد امین صاحب تالیفات تاریخی وادبی مانند «فجر الإسلام»، « ضحی الإسلام» و «ظهر الإسلام» است. وی به خاطر مرگ معتزله در تاریخ قدیم اظهار اندوه میکند، گویی که ماندگاری آنان به نفع اسلام بود.او در کتاب «ضحی الإسلام» میگوید: «به نظر من مرگ معتزله، از بزرگترین مصیبتهای مسلمانان به شمار میآید.» (ج3 ص207).
ج- اندیشمندان معاصر در کاروان دعوت اسلامی:
- دکتر محمد فتحی عثمان: در کتاب «الفکر الإسلامی و التطور» به سبک عقلی اعتزالی برای گسترش عقیده و شریعت اسلامی فرا میخواند.
- دکتر حسن ترابی: در دعوت خود به احیای اصول فقه میگوید: اجرای احکام اسلامی در عصر ما به اجتهاد زیاد عقلی نیاز دارد و عقل میتواند روش مناسب را برای اجرای احکام بیابد و هیچ عاقلی نمیتواند آن را انکار نماید. اجتهادی که ما به آن نیازمندیم تنها در فروع نیست، بلکه شامل اجتهاد در اصول نیز میشود. (المعتزلة بين القديم والحديث ص 138) .
- فهمی هویدی
- محمد عماره: دارای بزرگترین سهم در احیای میراث معتزله و دفاع از آن.
- خالد محمد خالد
- محمد سلیم العوا و ...
شکی نیست که اجتهاد و حکمروایی عقل در تعامل با شریعت اسلامی اهمیت دارد؛ اما شایسته است که این اجتهاد در چارچوب نصوص ثابت و با انگیزههای خودی باشد، نه در نتیجهی فشار بیگانگان و تأثیرات خارجی و بی حد و مرز.
هرگاه مسلمانان به این سمت و سو – گرایش به تبعیت اسلام از شرایط جدید زندگی و تأثیر پذیری خارجی به جای پیروی و فرمانبری همهی امور از منهج و برنامهی خدا ( که باطل از هیچ سمت و سوی به آن راه ندارد) – کشانده شوند؛ نتیجه آن خواهد بود که از اسلام تنها نامش و از شریعت تنها ظاهرش باقی خواهد ماند و همان بلایی بر سر اسلام خواهد آمد که بر سر ادیان گذشته آمد که به سبب پیروی از هواهای نفسانی و آرا و نظریات شخصی تحریف شدند.
از آنچه گذشت، روشن میشود که:
جنبش معتزله نتیجهی تأثیرپذیری برخی از اندیشمندان مسلمان در عصرهای اسلامی از فلسفههای رایج در جامعههای بود که مسلمانان با آنها ارتباط داشتند. این جنبش نوعی واکنش برای نمایش اسلام و قالبریزی موضوعات عقیدتی و فکری آن با همان افکار و سبکهای وارداتی بود تا با همان اسلوبی که ملحدان آن تمدنها میفهمیدند، از اسلام دفاع نمایند؛ اما این گرایش به مخالفتهای زیاد و انحرافات غیرقابل قبول کشانده شد، طوری که معتزله برای اثبات دور بودن خدای سبحان از مشابهت با مخلوقات، صفات خدا را انکار نمودند.
واضح است که پیروان جدید معتزله همان اشتباه گذشتگان خویش را تکرار نمودند؛ زیرا اکنون آنها سعیشان بر این است که اسلام را به گونهای نشان دهند که مورد قبول پیروان تمدن غربی باشد و طوری از نظام کلی اسلام دفاع میکنند که گویا میخواهند ثابت کنند که اگر دستاوردهای اسلام از تمدن غربی بهتر هم نباشد، کمتر از آن نیست.
بر این اساس باید معاصران و آیندگان، اشتباهات گذشتگان خود را بفهمند و بدانند که عزت اسلام و برتری آن نسبت به ادیان دیگر در ممتاز بودن سبک و برنامه و بینظیری آن در شریعتش و مرجعیت آن برای سنجش فلسفهها و سایر تمدنهای دیگر در چارچوب کتاب و سنت با فهم سلف صالح در شمول و کمالشان است.
پاورقیها:
1- یعنی کسی که گناه کبیرهای انجام دهد نه مؤمن نامیده میشود و نه کافر و اگر بدون توبه از دنیا برود، عقوبت او قطعی و جاودانه خواهد بود.
2- بشر در تحليل دامنهی فعل انسانى نظريهاي را بر پايهی مفهوم «تولد» طرح كرد. اين مفهوم كه كاربرد اوليهی آن به متكلم معاصر او ابوالهذيل باز مىگردد، حاصل تأمل دربارهی آثار خارجى افعال انسان و دامنهی فاعليت اوست. اساس اين تفكيك به دليل پيچيدگى نسبت ميان فعل انسان و قدرت مطلق الهى همواره نزد متكلمان اهل سنت و معتزله اهميت داشته است. بر اين مبنا، هر آنچه بيرون از قلمرو وجود انسان و جوارح او روي مىدهد، مانند به حركت درآمدن چيزي بر اثر نيرو و فشار دست كسى، در حكم اثر و زاييدهی فعل = تولّد اوست، نه عين فعل او. بشر بن معتمر و بسياري از معتزلهی پس از او معتقد بودهاند كه آثار تولد يافته از فعل مستقيم شخص را نيز بايد فعل او به شمار آورد. اما ويژگى بشر در اين خصوص تأكيد او بر اين بود كه هر پديده و عرضى كه از فعل انسان ناشى مىشود، فعل اوست و ميان اعراض، از اين حيث كه بتوانند فعل انسان محسوب شوند، تفاوتى نيست. همهی كيفيتهاي محسوس حتى حصول ادراك در شخص ديگر آنگاه كه ناشى از فعل انسان باشند، بايد از آنِ خود او دانسته شوند. خداوند قدرت بر ايجاد همهی اين امور را بجز مرگ و حيات، به آدمى بخشيده است خياط، 3؛ اشعري، 77- 78، 01-02، 13، 66؛ نسفى، /30، 80؛ بغدادي، الفرق...، 57. اين ديدگاه، گذشته از آنكه با بنيان عقيدهی اهل سنت در خالقيت مطلق خداوند تعارض داشت، در ميان معتزله نيز نسبت به نظريهی معتدلتر ابوالهذيل كه در ميان افعال متولد قائل به تفكيك بود و گونههايى از افعال تولد يافته را از حوزهی فاعليت انسان بيرون مىدانست، ديدگاهى افراطى به شمار مىرفت نك: قاضى عبدالجبار، المغنى، /2؛ اسفراينى، 4- 5؛ نيز نك: ه د، ابوالهذيل علاف.
http://lib.eshia.ir/23022/12/4901
3- تناسخ به این معناست که روح انسان مردهای به بدن انسانی دیگر و یا موجودی دیگر منتقل شود و باز در همین دنیا زندگی را ادامه دهد که عدهای از آن تعبیر میکنند به «تولد بعد از تولد». معتقدان اصلی تناسخ بتپرستان هستند و این مسأله یکی از اصول اولیهی آیین برهمایی و امثال آن از قبیل بودائیه و صابئیه است .آنان میگویند انسان در زندگی دنیا اگر از تعلقات دنیایی پاک شد در خدا فانی میشود و در صف خدایان قرار میگیرد، و در غیر این صورت اگر شخصی است صالح، روح وی پس از مفارقت از بدن، به بدن دیگر تعلق میگیرد و ثواب عملهای صالح خود را که انواع و اقسام بهرهوری از نعمتهاست در بدن دوم میبیند و بعد از آن در بدن سوم و چهارم و... و اگر شخصی متمرد و معصیت کار باشد، روح او بعد از مفارقت از بدن به بدنی دیگر متعلق شده و جزای اعمال ناشایست خود را در همین دنیا در بدن دوّم میبیند و پس از مفارقت از بدن دوم در بدن سوم و چهارم و ...
-------------------------------
مراجع و منابع برای مطالعهی بیشتر:
ـ الملل والنحل، شهرستاني.
ـ الفرق بين الفرق، بغدادي.
ـ مقالات الإسلاميين،أشعري.
ـ القاضي عبد الجبار الهمداني، دکترعبد الكريم عثمان.
ـ ابن تيمية، شيخ محمد أبي زهرة.
ـ درء تعارض العقل والنقل، شيخ الإسلام ابن تيمية.
ـ البداية والنهاية، ابن كثير.
ـ المعتزلة بين القديم والحديث، محمد العبدة وطارق عبد الحليم.
ـ ضحى الإسلام، أحمد أمين.
ـ تجديد الفكر العربي، زكي نجيب محمود.
ـ دراسات في الفرق والعقائد، عرفات عبد الحميد.
ـ الدعوة إلى التجديد في منهج النقد، عصام البشير (پایان نامهی فوق لیسانس در دانشگاه اسلامی إمام محمد بن سعود )
ـ عقائد السلف، علي سامي النشار.
ـ محمد عمارة في ميزان أهل السنة والجماعة، سليمان بن صالح الخراشي.
ـ حوار هادئ مع الشيخ الغزالي. سلمان بن فهد العودة.
ـ منهج المدرسة العقلية الحديثة في التفسير، د. فهد الرومي.
ـ العصريون معتزلة اليوم ـ يوسف كمال.
ـ العصرانية في حياتنا الاجتماعية. د. عبد الرحمن بن زيد الزنيدي.
ـ العصرانيون. محمد حامد الناصر.
ـ دراسات في السيرة. محمد سرور زين العابدين.
ـ تنبيه الأنام لمخالفة شلتوت الإسلام. الشيخ عبد الله بن يابس.
ـ مفهوم تجديد الدين. بسطامي محمد سعيد.
ـ تجديد أصول الفقه. د.حسن الترابي.
ـ غزو من الداخل، جمال سلطان.
ـ مجلة كلية أصول الدين جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية.
ـ "المدرسة العقلية الحديثة وصلتها بالقديمة" د. ناصر العقل. العدد الثالث سنة 1400هـ.
•این مقاله صرفاً جهت استفادهی خوانندگان عزیز و نقد و بررسی در سایت قرار داده شده است و نظر مختار گردانندگان سایت و جماعت نیست.
نظرات